دانلود رمان آبی به رنگ احساس من
بازدید : 869 | دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 - 19:35
admin
ارسالی ها : 31
عضویت : 7 /2 /1395
محل زندگی : Yazd
وضعیت یاهو :
دانلود رمان آبی به رنگ احساس من

دانلود رمان آبی به رنگ احساس من
تصویر: http://linar.ir/wp-content/uploads/2016/02/abi-berange-ehsase-man-300x300.jpg
خلاصه رمان : زنگ در را فشرد..صدای زنی را شنید..

–کیه؟!..

نوید و اریا هر دو کمی عقب رفتند..یک زن سرش را از پنجره بیرون اورده بود..با دیدن اریا و نوید در لباس فرم پلیس چشمانش گرد شد..

-ب..بله بفرمایید..

اریا نگاه جدی به او انداخت و گفت :لطفا چند لحظه بیاید دم در..

-با..باشه چشم..

چند دقیقه پشت در معطل شدند..

نوید صدایش زد..

–اریا..اینجا رو نگاه کن..

اعلامیه ای در دستش بود..اریا نگاهی به ان انداخت..با دیدن اسم تعجب کرد..”کیومرث کیهانی”..

-یعنی مرده؟!..پس اون ماشین..

با باز شدن در ادامه نداد..زن جلوی در ایستاد..سرتا پا مشکی پوشیده بود..زنی نسبتا میانسال با صورتی گرد و چشمانی ریز..

–بله بفرمایید..با کی کار داشتید؟!..

اریا نگاهش کرد وگفت :شما چه نسبتی با اقای کیومرث کیهانی دارید؟..

زن ابرویش را بالا انداخت و گفت :ببخشید ولی من تا کارت شناساییتون رو نبینم نمی تونم جوابتونو بدم..

نگاهی بین اریا و نوید رد و بدل شد..هر دو کلافه کارت شناساییشان را نشان دادند..

اریا :خانم لطفا به سوال ما جواب بدید..نسبت شما با اقای کیومرث کیهانی چیه؟..

زن گوشه ی شالش را به چشم کشید و گفت :خدا بیامرزدش..اقا کیو شوهرم بود..

— کی فوت کردن؟!..

–الان ۲ ماهی میشه..

-علت فوتشون چی بود؟!..

زن اشک هایش را پاک کرد ..

-تو جاده تصادف کرد..داشت می رفت تهران که..

نوید گفت : ما می تونیم نگاهی به داخل خونه بندازیم؟..

قبل از اینکه زن ممانعت کند ..حکم تفتیش را نشانش داد و گفت : مجوز داریم..

زن نگاهی به حکم و نگاهی به اریا و نوید انداخت..ارام از جلوی در کنار رفت..

–بله.. بفرمایید تو..

تعداد صفحات : ۱۴۷۷ صفحه
نسخه PDF
حجم فایل : ۴MB

وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.
پرش به انجمن :