دانلود رمان یک عشق یک تنفر
بازدید : 1228 | دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 - 19:38
admin
ارسالی ها : 31
عضویت : 7 /2 /1395
محل زندگی : Yazd
وضعیت یاهو :
دانلود رمان یک عشق یک تنفر

دانلود رمان یک عشق یک تنفر

تصویر: http://linar.ir/wp-content/uploads/2016/02/yek-eshgh-va-yek-tanafoor-300x300.jpg

خلاصه رمان : یک ماه از طلاق فاطمه وشاهرخ میگذشت وبدون همدیگر را ببینند وفاطمه هم در اخلاقش هیچ تغییری نداده بود.

مامان:سلام دخترم بالاخره اومدی؟؟؟بدو برو لباس هات رو عوض کن که داداشت نیم ساعت دیگه میرسه.بدو برو

-مامان من اصلا حوصله ندارم میرم بخوابم

-یه امروز رو بخاطر مادرت حوصله داشته باش دیگه؟؟

فاطمه لحظه ای دلش به حال مادرش سوخت او حق نداشت به خاطر شاهرخ دل مادرش رابشکند بنابراین رفت ولباس هایش را عوض کرد و پائین امد.

بابا:سلام ما اومدیم.

فاطمه:سلام برهمگی مخصوصا بر داداش گلم.

امید:سلام اجی خوشگلم واو را در اغوش کشید وسپس به امید مادرش را در اغوش گرفت.

ندا:واسه ما هم بزارید بابا.

امید:سلام اجی نادی!!!

ندا:علیک وبرادرش را در اغوش گرفت.

وبعد از استقبال فاطمه وندا وامید به گوشه ای از سالن رفتند.

امید:میگم ابجی فاطی یادمه باش توبلد بودی گیتار بزنی درسته؟؟؟

-اره الان میرم میارمش ورفت.

امید:میگم اجی نادی از مامان شنیده بودم فاطمه از شوهرش طلاق گرفته درسته؟؟؟

-اره ولی چیزی بهش نگو ناراحت میشه.

-باشه.

فاطمه:من اومدم وروی صندلی نشست وشروع به نواختن وخواندن کرد:

شبیه برگ پائیزی پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ واین یعنی در اندوه تو میمیرم

در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم

وبی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی ارد

وبرف نا امیدی برسرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم ازعشق,از دلبستگی هایم

چگونه میروی با اینکه میدانی چه تنهایم؟؟؟

خداحافظ تو ای همپای شب های غزل خوانی

خداحافظ به پایان امد این دیدار پنهانی

خداحافظ بدون تو گمان کردی که می مانم؟؟

خداحافظ بدون من یقین دارم که می مانی….

فطمه بعد از خواندن اشک هایش را پاک کرد واز همه عذر خواست وبه اتاقش رفت وخوابید.

صبحروز بعدهم بعداز خوردن صبحانه به همراه امید به اموزشگاه رفت وبعد از رسیدن به اموزشگاه از برادرش خداحافظی کرد و برادرش نیز ماشین را به حرکت در اورد و رفت. فاطمه به سمت در ورودی اموزشگاه میرفت که صدایی او در جایش میخکوب کرد درست شنده بود صدای شاهرخ بود وبرای اطمینان بیشتر به سمت اوبرگشت بله خودش بود .

تعداد صفحات : ۱۰۲ صفحه
نسخه PDF
حجم فایل : ۱MB

وب کاربر ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.
پرش به انجمن :